علی محسنی وطن مردی به یاد ماندنی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند ـ عزّوجلّ ـ، بنده پُر خوابِ بیکار رادشمن می دارد . [امام کاظم علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :6
بازدید دیروز :2
کل بازدید :36872
تعداد کل یاداشته ها : 10
103/2/4
5:50 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
علی محسنی وطن[68]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
تابستان 93[2]
لوگوی دوستان
 

وی 1313/6/9 در محله ی برنهشت کیلان چشم به جهان گشود . (شهید آزاده ی جانباز علی محسنی وطنی فرزند چهارم خانواده بود ، یک خواهر و چهار برادر داشت .)

در 5 سالگی خانواده اش به محله ی لاد فاجان شهر تاریخی کیلان رفتند و در آنجا سکونت گزیدند ، پدر وی کشاورزی می کرد و شهید محسنی از همان کودکی در کارهای کشاورزی به پدر کمک مینمود .

بعد از چند سال گله داری را شروع کرد و از شیر احشام ماست و کره تهیه مینمود . او تا هجده سالگی تمام عمرش را به گله داری و کشاورزی گزراند و در سن هجده سالگی گله اش را فروخت و تمام درآمدش را به پدر هدیه کرد تا کمک خرج پدرش باشد از آن پس به کارگری مشغول شد .

20 سالش که شد آماده ی سربازی شد و در تاریخ 1335/1/15 به سربازی رفت و 2 سال به کشورش در لباس سرباز خدمت کرد ، بعد از اتمام خدمت سربازی به زادگاهش شهر کیلان بازگشت و بعد از مدتی زندگی با خانواده به کشاورزی مشغول شد که بدلیل درآمد کم آنرا نیز رها کرد و بالاخره سال 1340 مغازه ی خوار و بار فروشی در شهر کیلان باز کرد .در همان ایام ازدواج کرد و سال 1345 برای ادامه ی زندگی به تهران رفت و آنجا هم شغلش خواروبار فروشی بود ، چند سال بعد مغازه اش را فروخت و به کارخانه ی کفش ملی رفت و همان جا مشغول کار شد .

سرانجام سال 1353 به استخدام نیروی زمینی ارتش درآمد و باقی عمرش را متناسب با کارش در مامورت های مختلف سپری کرد تا سال 1358 که غائله ی کردستان فرا رسید و وی عازم آن شهر شد .

بعد از آن به خانه بازگشت و زمانی کوتاه با خانواده اش گزراند که جنگ عراق علیه ایران درگرفت و او در همان روزهای ابتدایی جنگ راهی جبهه ها شد که 19 روز بعد در حال حمل خودروی حمل تانک در جاده ی ابادان - اهواز (دارخوین-مارد) به اسارت نیروهای بعث عراق درآمد .

10 سال تمام در اسارت بود ، در طول این زمان بر اثر شکنجه های دوران اسارت به درجه ی جانبازی نائل آمد که سرانجام در تاریخ 1369/6/2 به میهن بازگشت و نهایتا در تاریخ 1375/7/5 در مسجد مدرسه عالی شهید مطهری شب شهادت حضرت فاطمه ی زهرا(س) در حال خواندن دعای کمیل به مقام رفیع شهادت نائل آمد .

از فضایل اخلاقی بارز آن شهید خلق نیکو و مردم داری و خانواده دوست بودن بود . همواره به نماز اول وقت و انجام فرایض دینی و مستحبات اهمیت می داد و همگان را به این راه دعوت مینود .

1353/12/18 کارش را در ارتش آغاز کرد و در چندین عملیات و ماموریت شرکت نمود که نام برخی از آنها را در زیر میخوانیم ، وی طی این ماموریت ها در بالغ بر 50 شهر مختلف به میهن خدمت کرد شهرهایی همچون مشهد ، گنبد قابوس ، شیروان ، گرگان ، ساری ، قائم شهر ، آمل ، بابل ، قزوین ، زنجان ، میانه ، عجب شیر و ........ .

1. بندر امام خمینی جنوب ایران

2. اسلام آباد غرب

3. مراغه

4. آباده ی شیراز تا قصر شیرین

5. لشگر همدان تا اهواز

6. لویزان لشگر 21 حمزه

7. پادگان بابک

8. از پادگان بابک به آبیک قزوین

9. از علی آباد قم تا به پادگان افسریه

10. از همدان به تبریز

11. از همدان به هنگ نوجوانان تهران

12. از هنگ نوجوانان تهران به همدان

13. از همدان به سنندج

14. از پادگان شاپور سابق به ارومیه

15. از شیراز به خرمشهر

16. از بندر عباس به آبیک قزوین

........


93/7/6::: 8:30 ع
نظر()
  

سلام بر شهداء !

بالاخره پنجم مهر ماه فرا رسید روزی که شهید آزاده جانباز در حین خواندن دعای کمیل شب شهادت بانو فاطمه ی زهرا(س) در مسجدی واقع در شهر تهران جان به جان آفرین تسلیم کرد و ان شاء الله به مقام رفیع شهادت نائل آمد .

شنبه پنجم مهر ماه هزار و سیصد نود و سه هجدهمین سالگرد شهادت شهید علی محسنی وطنی را گرامی می داریم .

خداوند روح بلندش را قرین رحمت خود قرار دهد .

شادی ارواح طیبه ی شهدا صلوات .


  
  

بسم الله الرحمن الرحیم

نور چشم عزیزم ، فرزند مهربانم و ای فرزند با وفا و داماد عزیزم سلام !

پس از سلام سلامتی شماها را از درگاه خداوند متعال خواهانم و امیدوارم که همیشه تحت توجهات ولی عصر و در پناه خدای عز و جل بسلامت و خوشبختی زندگی کنید . آرزو دارم که خداوند همیشه شما را در پناه خودش حفظ کند و از گفتار امام علی(ع) روایت است که طوری با مردم زندگی کنید که اگر مردید بحالتان گریه کنند و اگر هم زنده ماندید بر شما درود بفرستند ...... دختر مهربانم من دلم برای شماها خیلی تنگ شده ، دیگر صبر و طاقتم خیلی کم شده اما شما ها برای من خود را ناراحت نکنید .

1362/11/24


  
  

به نام یگانه ی هستی بخش بی همتا

 

1359/06/31 دولت خونخوار عراق به ریاست صدام ملعون حمله به ایران اسلامی را آغاز کرد و ارتش جمهوری اسلامی ایران دفاع در برابر هجوم بیگانه را با جان و دل شروع کرد و روزانه افراد نظامی بدنبال هم به جبهه های جنگ شتافتند و پدر بزرگ شهید من نیز همچون دیگر نظامیان در تاریخ 1359/07/01 عازم جبهه ی جنگ شد .

شهید علی محسنی وطنی بدلیل حضور در جنگ کردستان از سوی ارتش ماموریت اجباری برای شرکت در جنگ 8 ساله با عراق را نداشت و فقط از سر انسان دوستی بجای همکارش که برای مراقبت از دختر بیمار خود در آن تاریخ از ماموریت خود سر باز زده بود این ماموریت را داوطلبانه پذیرفت و سحرگاه هنگامی که کودکانش خواب بودند بدون وداع با آنان از خانه بیرون رفت و راهی جنگ با باطل شد .

19 روز بعد در جاده ی آبادان-اهواز در حال حمل تسلیحات نظامی به جبهه اسیر شد ( وی راننده ی کامیون حمل تانک بود ) و بعد از چند ماه مفقود الاثر بودن طی پخش پیغام اسرا از رادیو خانواده ی شهید والا مقام از وی با خبر شدند و بعد از آن اولین نامه از شهید علی محسنی وطنی را دریافت نمودند .

10 سال بعد انتظار ها به سر رسید و شهید آزاده ی جانباز علی محسنی وطنی در تاریخ 1369/06/02 به میهن بازگشت .

او که بدلیل شکنجه های روز های تلخ اسارت به شدت مجروح و زخمی بود به دلیل جانبازی با درصد بالا در سال 1375 در حال خواندن دعا شب شهادت حضرت زهرا(س) در مسجد به مقامک والای شهادت رسید و جان به جان آفرین تسلیم کرد .

روحش شاد باد و یادش گرامی


93/6/12::: 10:54 ع
نظر()
  
  

فجری سر زد و عصری نو از ثانیه ها تولد یافت ، زمان گل کرد و تاریخ به بلوغ رسید ، عصر عصر مردان درخشنده است و زمان ، از آن تاریخ سازان . آنها که خداوند وعده داده است در زمین جانشین خویش داده سازدشان و آیینشان را حاکمیت بخشد ؛ آنها که چون در زمین قدرت یابند نماز بپا دارند .

چقدر سخت است لحظه ی خداحافظی با پدر یا برادر یا تک پسری که با میل خود به آغوش مرگ البته نه مرگی بی ثمر بلکه شهادتی ارزشمند می رود .
چه سخت است درک یتیم ماندن چشمان دختری که عاشق دیدار پدر است .
و چه زجر آور وقتی که پدر می رود در حالی که فرزند کوچک او هنوز شیر خوار است و سالهای بعد بدنبال حقیقت پدر قدم بر میدارد اما پدر را نمیابد چراکه پدر در بند اسارت باطل است ،اسارتی که از سر خونخواهی شخصی سفاک بوجود آمده است .
اگر در آرامش و امنیت سپری می کنیم دلیلش سختی کشیدن های مردمانی است که از جان و مال و آینده ی خود زدند و دست از دنیا کشیدند و به جنگ رفتند تا از خانواده هایشان در برابر رژیم بعث عراق دفاع کنند و هرکدام به نوعی با جانشان بازی کردند ، همه ی رزمندگان سالم و در صحت جسمانی باز نگشتند کسانی بودند که جانباز شدند و عده ای فراوان مفقود الاثر شدند ، جمعیتی دیگر هم در دل خاک آرمیدند و جماعتی سالها در بند اسارت زجرها کشیدند .
زجر دوری از خانواده تحمل درد باتوم ها در تونل های وحشت براس استفاده از سرویس های بهداشتی که اصلا هم بهداشتی نیست ، تحمل عذلب خوردن غذاعایی که در آن وایتکس و ... ریخته می شود و بعد از آن در اسارت گاه ها بسته میشود تا تشنگی دیگر امان ندهد ، تحمل سرمای سخت زمستان ، شکنجه های بی رحمانه ، زنده به گور شدن و آویزان ماندن از طناب و تحمل شکنجه هایی سخت و جانفرسا .
اما آنها بی منت آن روزهارا سپری کردند و ایرانی سربلند به دست ما دادند ، ای کاش بتوانیم با کارهایمان مرحمی باشیم بر زخم های کهنه شان ، زخم هایی نمک خورده .
حجاب ما ، عفاف ما ، راست گویی ما ، حلال و حرام دانستنهایمان ، محرم و نامحرم دانستن های ما تنها توقع آنهاست .


93/5/22::: 9:26 ع
نظر()
  
  

شهید نامبرده سخنان گرانبهای بسیاری گفته و در وصیت نامه ی خود نوشته اند که بدلیل حجم بالای آن به ناچار چند سطری منتخب را از آنها به یادگار برایتان می نویسم :

من به راهی می روم کانجا ، قدم نا محرم است 

از مقامی حرف می گویم که دم ، نا محرم است

خوشدلم گر دیده ی من شد سپید از انتظار

کز پی دیدار جانان ، دیده هم نا محرم است

  • ای فرزندانم ! قرآن زیاد بخوانید و به آیات قرآن توجه زیاد کنید .
  • نماز را به وقت بخوانید و در خواندن نماز کاهلی نکنید .
  • در مسیر خداوند قدم بردارید .
  • یتیمان مسکین و فقرا را فراموش نکنید .
  • در کارها با هم شریک باشید و با هم مشورت کنید .
  • در راه طاعت خدا بکوشید ؛ بیشتربه یاد خدا باشید ، خودتان را بیشتر به خدا نزدیک کنید و هیچ وقت از یاد خدا غافل نشوید و روز قیامت را فراموش نکنید  ، بازگشت همه بسوی خدا خواهد بود .
  • خدا را زیاد یاد کنید و از فرمانش سرپیچی نکنید .
  • به مال و ثروت دنیایی فکر نکنید .
  • از حال همدیگر (همسایه ها ، دوستان ، آشنایان ، خواهرها و برادرها ، پدر و مادرتان ، اقوام و خویشاوندان و ... ) با خبر باشید و صله ی رحم را حتما انجام دهید .

93/5/14::: 12:45 ص
نظر()
  
  

عکس ها بدلیل کم حجم شدن کیفیت خود را از دست داده اند

 

علی محسنی وطنی

 

 

شهید علی محسنی وطنی

 

 

شهید محسنی وطنی قبل از جنگ

 

شهید محسنی وطن در ارتش


93/5/5::: 9:29 ع
نظر()
  

چند جمله ای از توصیه های شهید علی محسنی وطن را در قالب نامه هایی که از اسارت برای فرزندانش میفرستاد برایتان درج میکنم تا استفاده کنید .


  • ........ بیشتر به یاد خداوند باشید ، در راه طاعت خداوند بکوشید و خودتان را هر چه بیشتر به خدا نزدیک کنید .
  • هیچ وقت از یاد خدا غافل نشوید ، روز قیامت و روز حساب را فراموش نکنید ، بازگشت همه بسوی خداوند متعال خواهد بود .......
  • یتیمان و اسیران و فقیران را فراموش نکنید و به هر نحو که میتوانید به یتیمان کمک نمایید و دست محبت بر سرشان بکشید .
  • .... امیدوارم که همیشه در زندگی پر افتخار و در نزد خداوند سربلند و رو سفید باشید و هیچ وقت خدا و رسولش را فراموش نکنید.
  • هیچ وقت دست از نماز و روزه نکشید و برای آخرت خود توشه برگیرید و بدانید که سعادت شما در خواندن نماز اول وقت است ...... 

 


93/4/18::: 5:35 ع
نظر()
  
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ خداوندا ! بابت باران رحمتت که امشب فرو فرستادی صد هزار مرتبه شکر ، خدایا ! قدرت بده تا واقعی شکرت کنیم
+ www.alimohsenivatani.persianblog.ir
+ آب رو به اتمام
+ فجری سر زد و عصری نو از ثانیه ها تولد یافت ، زمان گل کرد و تاریخ به بلوغ رسید ، عصر عصر مردان درخشنده است و زمان ، از آن تاریخ سازان . آنها که خداوند وعده داده است در زمین جانشین خویش داده سازدشان و آیینشان را حاکمیت بخشد ؛ آنها که چون در زمین قدرت یابند نماز بپا دارند . چقدر سخت است لحظه ی خداحافظی با پدر یا برادر یا تک پسری که با میل خود به آغوش مرگ البته نه مرگی بی ثمر بلکه شهادتی ارزشمند می ر
+ من به راهی می روم کانجا ، قدم نا محرم است از مقامی حرف می گویم که دم ، نا محرم است خوشدلم گر دیده ی من شد سپید از انتظار کز پی دیدار جانان ، دیده هم نا محرم است
+ از کلون ما کسی اینجا نیست؟؟؟
+ www.alimohsenivatan.blogfa.com
+ فردا را فراموش نکنید مردمی در غزه در اوج مظلومیت منتظرند
+ خداحافظی علی کریمی را گرامی میداریم خداحافظ ستاره ی قرمز - از طرف یک مرد استقلالی
+ سلام دوستان راهنمایی ام کنید که چطور میشه اینجا عکس گزاشت؟